*الهی!از حسرت چندان اشک باریدم که با آب چشم
خویش تخم درد بکاریدم. اگرسعادت ازلی دریابم؛این همه درد
پسندیدم ور دیده ی من یه بار بر تو آید؛در آن دیده خودرا نادیدم.
الهی!چون من کیست که این کار سزیدم؟ اینم بس که صحبت
تو را ارزیدم. جز خداوند مفرمای که خوانند مرا.
* الهی هر کس را امیدی وامیدرهی؛دیدار.رهی رابی دیدار؛نه به مزد
حاجت است ؛نه با بهشت کار.
مراتا باشد این درد نهانی توراجویم که درمانم تودانی
*خداوندا!نثار دل من امید دیدار توست.بهارجان من مرغزار
وصال توست.
*خداوندا!خودکردم وخود خریدم.آتش بر خودافروزانیدم.
ازدوستی آوازدادم.دل وجان فراناز دادم.
«خواجه عبدالله انصاری»
سلام حال شما
من شما رو لینک کردم با نام مرضیه
خوشحال می شم اگه دوباره به من سر بزنید
شاد شاد باشی مرضیه خانم
خدا نگهدار
سلام دکتر مختاری هستم . ممنونم از شما
وبلاگت را دیدم خوب بود . موفق باشی