بی بهانه ها

کاش هرگز در محبت شک نبود* تک سوارمهربانی تک نبود * کاش بر لوحی که بر جان دل است * واژه ی تلخ خیانت حک نبود...

بی بهانه ها

کاش هرگز در محبت شک نبود* تک سوارمهربانی تک نبود * کاش بر لوحی که بر جان دل است * واژه ی تلخ خیانت حک نبود...

مناجات نامه

*الهی!از حسرت چندان اشک باریدم که با آب چشم 

 

 خویش تخم درد بکاریدم. اگرسعادت ازلی دریابم؛این همه درد  

 

پسندیدم ور دیده ی من یه بار بر تو آید؛در آن دیده خودرا نادیدم. 

 

 الهی!چون من کیست که این کار سزیدم؟ اینم بس که صحبت  

 

تو را ارزیدم. جز خداوند مفرمای که خوانند مرا. 

 

الهی هر کس را امیدی وامیدرهی؛دیدار.رهی رابی دیدار؛نه به مزد 

 

 حاجت است ؛نه با بهشت کار. 

 

    مراتا باشد این درد نهانی         توراجویم که درمانم تودانی

  

*خداوندا!نثار دل من امید دیدار توست.بهارجان من مرغزار  

 

وصال توست. 

 

*خداوندا!خودکردم وخود خریدم.آتش بر خودافروزانیدم. 

 

ازدوستی آوازدادم.دل وجان فراناز دادم. 

 

«خواجه عبدالله انصاری»

نظرات 2 + ارسال نظر
مهراب شنبه 10 مرداد 1388 ساعت 08:37 http://mehrab.blogsky.com

سلام حال شما

من شما رو لینک کردم با نام مرضیه

خوشحال می شم اگه دوباره به من سر بزنید

شاد شاد باشی مرضیه خانم

خدا نگهدار

رضا مختاری سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 20:28

سلام دکتر مختاری هستم . ممنونم از شما
وبلاگت را دیدم خوب بود . موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد